چخی

لغت نامه دهخدا

چخی. [ چ َ / چ ِ ] ( حامص ، اِ ) چخ. ستیزه کنی. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ستیزگی. ( ناظم الاطباء ). چخندگی. || خصومت. || مناقشه. ( ناظم الاطباء ). || دم زنی. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || سعی و کوشش. ( ناظم الاطباء ). چخ. چخندگی. رجوع به چخ و چخندگی و چخیدن شود. || سگ ، در زبان کودکان شیرخوار. سگ ، در زبان اطفال. رجوع به چخه شود.

فرهنگ فارسی

چخ ٠ستیزه کردن ٠ستیزگی ٠ یا خصومت ٠ یا مناقشه ٠ یا دم زنی .

پیشنهاد کاربران

بپرس