چخ چخ

لغت نامه دهخدا

چخ چخ. [ چ ِ چ ِ ] ( صوت ) چخ. آوازی که بدان سگ را رانند. لفظی که راندن سگ را دلالت کند. در مقابل بیاه ! بیاه ! که دال بر خواندن سگ است. رجوع به چخ شود.

فرهنگ فارسی

چخ . آوازی که بدان سگ را رانند . لفظی که راندن سگ را دلالت کند . در مقابل بیاه . بیاه . که دال بر خواندن سگ است .

پیشنهاد کاربران

چُخ چُخ: با تلفظ ضمه در ابتدا اصلاحی است که در خصوص صدای پختن غذا با شعله کم به کار می رود.
چَخ چَخ: [عامیانه، اصطلاح] عیش و عشرت.

بپرس