کون چو دفنوک پاره پاره شده
چاکرت بر کتف نهد دفنوک.
منجیک ترمذی.
تو دانی که از دانش آگاه نیست بچشمش همان شاه و چاکر یکی است.
فردوسی.
یکی چاکری نیک باشد ترافرستد ترا باژ اندر خورا.
فردوسی.
مرا با پری راست کردی بخوبی پری مرمرا پیشکار است و چاکر.
فرخی.
تا قیامت هر کجا نامش برند اندر جهان نام شاهان از بزرگی نام او چاکر شوند.
فرخی.
مرا بگوی کز اینجا چگونه خواهی رفت نه با تو توشه راه و نه چاکر و نه غلام.
فرخی.
سرایی مر سعادت پیشکارش زمانه چاکر و دولت کدیور.
منوچهری.
خداوند ما گشته مست و خراب گرفته دو بازوی او چاکران.
منوچهری.
بداور گاه او بر شاه و چاکریکی بودی و درویش و توانگر.
فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ).
خداوند هم بندگان و چاکران شایسته دارد. ( تاریخ بیهقی ). چاکری از خاص خواجه پیش آمدشان سوار و راه تنگ بود. ( تاریخ بیهقی ). بسیار نصیحت کردیم و گفتیم چاکری است مطیع و فرزندان... بسیار دارد. ( تاریخ بیهقی ).تو چاکر مرد بادوالی
من شیعت مرد ذوالفقارم.
ناصرخسرو.
کمترین چاکرش چو اسکندرکمترین بنده اش چو نوشروان.
ناصرخسرو.
چاکر خویشت که کرد جز گلوی تواینت واﷲ بزرگ و زشت یکی عار.
ناصرخسرو.
تن چاکر جان است مرو از پسش ایراک رفتن بمراد و سپس چاکر عار است.
ناصرخسرو.
گردون بامر و نهی کهین بنده تو شدگیتی بحل و عقد کمین چاکر تو باد.
مسعودسعد.
چاکرت گر بد است وگر بد نیست بد و نیکش ز تست از خود نیست.
سنایی.
خنک آنکس ، که عقل رهبر اوست هر دو عالم بطوع چاکر اوست.
سنایی.
جز خداوندی که بر وی نام معبودی رواست هر خداوندی که باشد مر وراچاکر سزد.
سوزنی.
بیشتر بخوانید ...