چاک

/CAk/

مترادف چاک: ترک، درز، رخنه، منفذ، سوراخ، شکاف، فاق، پارگی، دریدگی، پاره، دریده، قباله، بنچاق، دریچه، پنجره، سپیده صبح

معنی انگلیسی:
cleavage, cleft, cut, fissure, incision, nick, rift, slash, slit, split, tear, vent, rent, flssure

لغت نامه دهخدا

چاک. ( اِ ) شکاف. ( برهان ). تراک. ( برهان ). دریدگی در لباس.( فرهنگ نظام ). شق. ( ناظم الاطباء ). شقاق. ( ناظم الاطباء ). پاره. ( ناظم الاطباء ). شکافی بدرازا در جامه و تن و غیره. دریدگی. پارگی. درز. شکافتگی :
چو رستم نباشد از او باک نیست
ز رهام و گرگین دلم چاک نیست.
فردوسی.
فکنده تن شاه ایران بخاک
پر از خون و پهلو بشمشیر چاک.
فردوسی.
سرسرکشان گشته پر گرد و خاک
همه دیده پر خون همه جامه چاک.
فردوسی.
چکی خون نبود از بر تیره خاک
یکی سیمتن را سر از تیغ چاک.
اسدی ( لغت نامه ).
زسوک برادرش دل گشته چاک
سیه جامه در تنش پر خون و خاک.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
دل گم شد از من بی سبب برکن چراغ و دل طلب
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک من.
خاقانی.
شب خود جامه حداد بر سر دارد و گریبانی چاک از دو طرف دربر. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 451 ).
نوحه گر گوید حدیث سوزناک
لیک کو سوز دل و دامان چاک.
مولوی.
دوش باد از سر کویش بگلستان بگذشت
ای گل این چاک گریبان تو بی چیزی نیست.
حافظ.
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست.
حافظ.
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز.
حافظ.
در این بهار گل چاک آنچنان بالید
که یک گل است که جیب و کنار من دارد.
کلیم ( از آنندراج ).
غم دشنه ریز گشت و مرا دست نارساست
کو مشفقی که چاک گریبان گشایدم.
طالب آملی ( از آنندراج ).
بر دامن منعم نرسد دست تطاول
این چاک بجز خرقه درویش نیفتاد.
علی خراسانی ( ازآنندراج ).
- چاک پیرهن ؛ گریبان. یقه پیراهن که سر از آن بیرون آرند. شکاف پیراهن که سر از آن بیرون کنند :
یکی تیغ باریک بر گردنش
پدید آمده چاک پیراهنش.
فردوسی.
پر از مرد دانا بود دامنش
پر از خوب رخ چاک پیراهنش.
فردوسی.
با خیالت خلوتی در انجمن خواهیم کرد
سیر نسرین را ز چاک پیرهن خواهیم کرد.
دانش ( از آنندراج ).
- چاک قبا یا زره یا جامه ؛ دامن. دامن قبا. دامن زره. دامن جامه : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

رخنه، تراک، شکاف، پاره، چاک پیراهن:گریبان
( اسم ) صدای زدن شمشیر و تبر زن و خنجر و مانند آن .
شکاف . تراک . دریدگی در لباس . شق .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - شکاف . ۲ - پاره . ۳ - سفیدة صبح . ۴ - دریچه . ، به ~ زدن گریختن ، فرار کردن .
(اِ. ) = چک . جک : قبالة باغ و خانه و مانند آن .

فرهنگ عمید

۱. شکاف، تراک، رخنه.
۲. (صفت ) پاره.
۳. (صفت ) چاک دار.
* چاک چاک: (اسم صوت )
۱. = چاکاچاک: ز بس نعره و چاک چاک تبر / ندانست کس پای گفتی ز سر (فردوسی: ۷/۳۴۳ ).
۲. (صفت ) پُر از چاک و شکاف، پاره پاره، بریده بریده: همه دشت سر بود بی تن به خاک / به سر بر ز گرز گران چاک چاک (فردوسی: ۵/۱۸۷ ).
* چاکِ پیرهن: [قدیمی] گریبان، یقۀ پیرهن: یکی تیغ باریک برگردنش / پدید آمده چاک پیراهنش (فردوسی: ۸/۴۲۷ ).
* چاک ِ جامه: [قدیمی] دامن جامه.
* چاک خوردن: (مصدر لازم )
۱. شکافته شدن، ترک پیدا کردن.
۲. دریده شدن.
* چاک دادن: (مصدر متعدی )
۱. شکاف دادن، دراندن.
۲. پاره کردن.
* چاک روز: [قدیمی، مجاز] سپیدۀ صبح: کنون می گساریم تا چاک روز / چو رخشان شود تاج گیتیفروز (فردوسی: ۶/۵۱۳ ).

گویش مازنی

دانشنامه عمومی

چاک (فیلم). چاک ( انگلیسی: Chuck ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی فیلیپه فالاردیو است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به لیو شرایبر اشاره کرد.
عکس چاک (فیلم)

چاک (قوم مایا). چاک ( انگلیسی: Chaac ) در زبان کلاسیک مایا و قوم مایا، عنوان خدای باران را دارد، چاک دارای یک تبر آذرخش بود. در افسانه ها عنوان شده که با تبر آذرخش به ابرها می کوبید تا رعد و به دنبال آن باران تولید کند. همچنین وی را خدای خالق حاصلخیزی و خدای چهار ربع هم می دانند. همانند دیگر خدایان و ایزدان مایا، چاک نیز دوگانه و چندگانه است. ۴ چاک مستقر در مسیرهای ( جهت ها ) اصلی هستند و رنگ های جهت دار بر آنها پوشانده شده. در سده ۱۶ و در یوکوتان، چاک اصلی شرق به نام سرخ مرد چاک شناخته می شد و سوای این رنگ، تنها سه رنگ دیگر برای خدایان بازمانده ( چاک های دیگر ) وجود داشت. [ ۱]
عکس چاک (قوم مایا)عکس چاک (قوم مایا)

چاک (مجموعه تلویزیونی). چاک ( به انگلیسی: Chuck ) یک مجموعهٔ تلویزیونی آمریکایی در سبک کمدی - اکشن اثر جاش شوارتز و کریس فداک است از ۲۴ سپتامبر ۲۰۰۷ تا ۲۷ ژانویه ۲۰۱۲ بر روی شبکه ان بی سی پخش میشد.
داستان سریال در مورد یک تعمیرکار معمولی کامپیوتر به نام چاک بارتوفسکی ( زکری لی وای ) است که ایمیلی رمزگذاری شده از هم اتاقی سابق خود در دوران دانشگاه ، برایس لارکین ( مت بامر ) که اکنون کارمند سازمان سیا است دریافت می کند. این ایمیل که دارای بسیاری از اطلاعات محرمانهٔ دولت آمریکا است به گونه ای طراحی شده که در ذهن چاک ثبت می شود و بعد به طور خودکار از بین می رود و نسخهٔ دیگری هم از آن موجود نمی باشد. به همین دلیل دولت مجبور به استفاده از چاک در بسیاری از عملیات های ویژه و محرمانهٔ خود می شود و او در این مسیر با یک مأمور فدرال آمریکا به نام جان کیسی در نقش ( آدام بالدوین ) و یک مأمور سازمان سیا به نام سارا واکر ( ایوان استراهوفسکی ) همکاری می کند.
عکس چاک (مجموعه تلویزیونی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: تخته) از گروه سازهای ایدیوفون یا کوبه ای فاقد پوست. این ساز در هرمزگان متداول است و متشکل از دو قطعه تخته است. اندازۀ ثابتی ندارد و در ابعاد و ضخامت های مختلف دیده می شود. نواختن آن غالباً به شکل گروهی است و نوازندگان آن زن اند. البته، گه گاه، ممکن است مردان و جوانان نیز چاک بنوازند. در مجالس عروسی و شادمانی و «آیین لِیوا» در بندرعباس، نیز نواخته می شود. زنان در عروسی ها به شکل گروهی آواز می خوانند و با نواختن چاک، نوازندگانِ نی جفتی و دهل و پیپه و کَسِر را همراهی می کنند. در مجلس لیوا، که اهل هوا برگزار می کنند، نیز زنان به شکل گروهی چاک می نوازند، جواب آوازهای مخصوص لیوا را می دهند و لیوا (سرنای بزرگ) و ممبرانوفون های مخصوص لیوا را همراهی می کنند. این ساز در بندرعباس، بندر لنگه و برخی نقاط دیگر هرمزگان متداول است.

جدول کلمات

شکاف

مترادف ها

cut (اسم)
تخفیف، قطع، برش، جوی، شکاف، کانال، چاک، معبر، بریدگی، مقطع

rift (اسم)
خراش، دریدگی، چاک، بریدگی

incision (اسم)
برش، شکاف، چاک

slashing (اسم)
چاک

scissor (اسم)
تقسیم، چاک

tear (اسم)
گریه، اشک، چاک، سرشک، پارگی

split (اسم)
ترک، دو بخشی، انشعاب، رخنه، شکاف، چاک، نفاق

chink (اسم)
رخنه، شکاف، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، چاک

slot (اسم)
شکاف، فرجه، رخ، چاک، غاز، فرج، کلون در، چفت در، شکاف کوچک

slit (اسم)
روزنه، شکاف، فرجه، رخ، درز، چاک، غاز، بریدگی

slash (اسم)
برش، ضرب، شکاف، چاک، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز

suture (اسم)
شکاف، درز، چاک، بخیه

fissure (اسم)
درز، چاک

kerf (اسم)
چاک، بریدگی

rip (اسم)
شکاف، چاک

hack (اسم)
برش، ضربه، ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه

scotch (اسم)
خراش، چاک، اسکاتلندی، زخم، نوار چسب اسکاچ

interstice (اسم)
ترک، فاصله، شکاف، درز، چاک، سوراخ ریز

stoma (اسم)
شکاف، چاک، منفذ تنفسی، شکاف دهان

فارسی به عربی

تمزق , دمعة , شق , قطع , ماجور

پیشنهاد کاربران

واژه چاک از سورا سنی پراکریت به ارث رسیده است
𑀘𑀓𑁆𑀓 ( cakka ) ، از سانسکریت चक्र
( c�kra، �چرخ� ) ، از پروتو - هند - آریایی *ćakr�m، از پروتو - هند - ایرانی *čakr�m، از پروتو - هند - اروپایی *kʷ�kʷlos ( �دایره، چرخ� ) . با مراتی चाक ( کاک ) . دوبل چکر ( cakkar, cakra ) و چرخہ ( carxā ) . واژه چک و چاق و چاقو=چاکو از ریشه ی این واژه هستند که اشتباه به زبان دیگر خواهد شدند.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع ها. Qureshi, Bashir Ahmad ( 1971 ) “چاک”, in Kitabistan's 20th Century Standard Dictionary‎, Lahore: Kitabistan Pub. Co.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
John Shakespear ( 1834 ) “چاک”, in A dictionary, Hindustani and English: with a copious index, fitting the work to serve, also, as a dictionary of English and Hindustani, 3rd edition, London: J. L. Cox and Son

منابع• https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/qureshi_query.py?qs=چاک&searchhws=yes&matchtype=exact• https://search.worldcat.org/title/875051092
پاره پاره
تنومند، سلامتی
غاز
در استان پارس چاق را چاک نیز گویند - و چاک در پهلوی فربهی و چالاکی است و به چم پیه نیز بوده و هنوز کردان میگویند چاک و چاکی - و در پشتو نیز به چم پیه هنوز به کار می رود
در جنوب فارس میگویند کیلونی چاک کردمه دیدش شیرینه - قلیونی چاق کردمه دودش شیرین است
چاک در زبان کوردی در احوالپرسی معنای خوب بودن میدهد
چونی؟:چطوری
چاکم:خوبم ( در اینجا میتوان از "باشم"نیز استفاده کرد همان معنی "چاکم"را میدهد )
کچی چاکه:دختر خوبیه

چاک:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " چاک" می نویسد : ( ( ریشه و معنای بنیادین چاک بر من روشن نیست. آیا ”چاک “ ریختی است از چک، در چکیدن؟ سرشکهای آب نیز، آنگاه که فرو می ریزند، فرو می شکافند و از هم می پاشند. انگار که چاق در ”چاقو ”نیز ریختی است از "چاک ": چاقو ( =چاکو ) ابزاریست که با آن چیزی را چاک می زنند و می شکافند. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( فکند آن تن شاهزاده به خاک
به چنگال کردش کمرگاه چاک ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 243. )

چاک rift : [اصطلاح کوهنوردی]دالان با دیواره های موازی و مستقیم .
منبع https://sporton. ir

پاره
در زبان تاتی چاک یعنی جای که چمن است
شکاف
درز
دامنه ی کوه ب زبان گیلکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس