چاپلوسی کردن


مترادف چاپلوسی کردن: چرب زبانی کردن، مداهنه گری کردن، مداهنه کردن، خایه مالی کردن، زبان به مزد بودن، کاسه لیسی کردن، مجیز گفتن

معنی انگلیسی:
soft-soap, curry, butter, fawn, court, flatter, toady

لغت نامه دهخدا

چاپلوسی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تملق گفتن. به دروغ و ریا و تظاهر سخنی گفتن با عملی انجام دادن. به دروغ و ریا و تظاهر کسی را ستودن یا اظهار کوچکی و ارادت نمودن : تملق ؛ چاپلوسی کردن. تَلین ؛ چاپلوسی کردن. تصلف ؛ چاپلوسی کردن ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

تملق گفتن . به دروغ و ریا و تظاهر سخنی گفتن یا عملی انجام دادن . به دروغ و ریا و تظاهر کسی را ستودن یا اظهار کوچکی و ارادت نمودن . تملق : چاپلوسی کردن . تلین : چاپلوسی کردن . تصلف : چاپلوسی کردن .

مترادف ها

praise (فعل)
ستودن، ستایش کردن، چاپلوسی کردن، علم کردن، ریشخند کردن، لاف زدن، خوشامد گویی کردن، تعریف کردن، تمجید کردن، تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن

adulate (فعل)
مدح گفتن، چاپلوس کردن، چاپلوسانه ستودن، مداحی کردن، چاپلوسی کردن

flatter (فعل)
چاپلوسی کردن، تملق گفتن از، خوشامد گویی کردن، خوشامد گفتن، تملق گفتن

blandish (فعل)
چاپلوسی کردن، نوازش کردن، ریشخند کردن

butter (فعل)
چاپلوسی کردن

coax (فعل)
چاپلوسی کردن، نوازش کردن، ریشخند کردن، چرب زبانی کردن

collogue (فعل)
چاپلوسی کردن، موافقت دروغی کردن، توطئه چیدن، محرمانه گفتگو کردن

sweet-talk (فعل)
چاپلوسی کردن، ریشخند کردن، تملق گفتن

fraise (فعل)
چاپلوسی کردن، گشادتر کردن سوراخ، دهانه چیزی را گشادتر کردن

gloze (فعل)
چاپلوسی کردن، خدعه زدن

slaver (فعل)
چاپلوسی کردن، اب دهان روان ساختن، گلیز مالیدن، بزاق از دهان ترشح کردن

soft-soap (فعل)
چاپلوسی کردن

truckle (فعل)
چاپلوسی کردن، با چرخ کوچک مخصوص غلتاندن

wheedle (فعل)
چاپلوسی کردن، گول زدن، ریشخند کردن، خر کردن

فارسی به عربی

زبد , غرور

پیشنهاد کاربران

Obsequious
تملق
خوش رقصی کردن. [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاپلوسی کردن. خودشیرینی کردن. تملق گفتن. ( یادداشت مؤلف ) .

بپرس