چاپق

لغت نامه دهخدا

چاپق. [ پ ُ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان آرد: قریه ای است از قرای ایجرود زنجان قدیم النسق ، هوایش معتدل. زراعت آنجا هم دیمی است هم آبی. رودخانه آنجا از حوالی کاوند جاری است. اطراف رودخانه را بید و صنوبر زیادی کاشته جزیی باغات میوه هم دارد. بیست و هشت خانوار سکنه این قریه است. ( مرآت البلدان ج 4 ص 13 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس