چاپارخانه
/CApArxAne/
مترادف چاپارخانه: اداره پست، پستخانه، چپرخانه
معنی انگلیسی:
نامه دهخدا'>چاپارخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) پستخانه. چپرخانه. ایستگاه : «دولت هخامنشی علاوه بر اینکه اهمیت زیاد براهها میداد، در دفعه اولی چاپارخانه هائی تأسیس کرد. هرودوت گوید، که واحد مقیاس راهها پرسنگ است و بمسافت هر چهار پرسنگ منزلی تهیه شده موسوم بایستگاه ، در این منازل میهمانخانه های خوب بنا و دایر گردیده. در سرحد ایالات و نیز در آن جایی که ایالت بابل بکویر منتهی میشود، قلعه هائی ساخته اند، که ساخلو دارد. در منازل اسب های تندرو تدارک شده ، به این ترتیب که چابک سوارها نوشته های دولتی را از مرکز تا نزدیکترین چاپارخانه برده بچاپاری که حاضر است میرساند و او فوراً حرکت کرده به چارخانه دوم میبرد و باز تسلیم چاپاری میکند. بدین منوال شب و روز چاپارها در حرکت اند و اوامر مرکز را به ایالات میرسانند ( کتاب 8 بند 98 ). راجع بسرعت حرکت چاپارها مورخ مذکور گوید، که نمیتوان تصور کرد جنبنده ای سریعتر حرکت کند. هرودوت چاپارهای دولتی را آگ گاروی مینامد. معنی آن معلوم نیست و بعض نویسندگان جدید عقیده دارند که این لفظ سامی است و به روم رفته و آن گاریه شده. گزنفون تأسیس چاپارخانه ها را به کوروش بزرگ نسبت داده ( تربیت کوروش فصل 7 ) و گوید که برای تعیین مسافت چاپارخانه ها از یکدیگر تجربه کردند که اسب در روز چقدر میتواند راه برود بی اینکه خسته شود و آن را میزان قرار دادند. بعد او گوید، چنانکه گویند درنا نمیتواند بسرعت چارپارها حرکت کند. اگر هم این گفته اغراق باشد مسلم است که کسی نمیتواند بسرعت چاپارها مسافرت کند.» ( ایران باستان ج 2 ص 1492 ).
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
ریشه یِ ایرانی - آریاییِ واژه یِ " چاپار" :
ما در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " چابوک:čabūk =چاب. وک" را داشته ایم که از تکواژ " چاب" به همراهِ پسوندِ کُناکیِ " - وک" بهره گرفته شده است بمانندِ " سبوک ( سبُک ) ، ترازوک، گَزوک و. . . " . همچنین ما در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " چابوکیه:čabūkih = چاب. وک. یه " را داشته ایم که همان واژه یِ " چابُکی" در زبانِ پارسیِ نوین است. تکواژِ " چاب" به روشنی با " چاپ" در " چاپار" همریشه است. همچنین ما در زبانِ سانسکریت واژگانِ " cāplaya، cāpala " را به چمِ " چابُکی، فرزی، زودجُنبی، تیزی و تندی و. . . " و واژه یِ " capalāyatc " را به چمِ " جَستن، جهیدن" داشته ایم که به روشنی این واژگان همریشه با " چاب، چاپ، چابوک ( چابک ) ، چاپار" هستند. این واژگان همگی ایرانی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
. . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - رویبرگهایِ 24 و 38 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه ( =جلد ) دوم ( جلالی نائینی )
2 - رویبرگهای 21 و 153 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" ( دیوید مک کنزی )
( به فرنگاره ( =تصویر ) هایِ زیر نگاه کنید. )
ما در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " چابوک:čabūk =چاب. وک" را داشته ایم که از تکواژ " چاب" به همراهِ پسوندِ کُناکیِ " - وک" بهره گرفته شده است بمانندِ " سبوک ( سبُک ) ، ترازوک، گَزوک و. . . " . همچنین ما در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " چابوکیه:čabūkih = چاب. وک. یه " را داشته ایم که همان واژه یِ " چابُکی" در زبانِ پارسیِ نوین است. تکواژِ " چاب" به روشنی با " چاپ" در " چاپار" همریشه است. همچنین ما در زبانِ سانسکریت واژگانِ " cāplaya، cāpala " را به چمِ " چابُکی، فرزی، زودجُنبی، تیزی و تندی و. . . " و واژه یِ " capalāyatc " را به چمِ " جَستن، جهیدن" داشته ایم که به روشنی این واژگان همریشه با " چاب، چاپ، چابوک ( چابک ) ، چاپار" هستند. این واژگان همگی ایرانی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
. . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - رویبرگهایِ 24 و 38 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه ( =جلد ) دوم ( جلالی نائینی )
2 - رویبرگهای 21 و 153 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" ( دیوید مک کنزی )
( به فرنگاره ( =تصویر ) هایِ زیر نگاه کنید. )
نخست باید بگویم.
چاپار به معنی ( چهار پای ) خانه به معنی مکان.
مکان چهارپایان.
/: و دوست عزیزی که می گوید از زبان هخامنشی ( پارسی باستان ) هیچ چیزی در زبان پارسی نو نمانده بگویم که.
... [مشاهده متن کامل]
همین واژه پارسی.
راست، چپ، درست، دختر، پسر، برادر، خواهر، . . . . .
البته در گذشته به گونه دیگری بیان میشد.
خواهش میکنم برای بالا بردن زبان تورچی زبان ایرانی رو مسخره نکنید آغای دانشمند.
چاپار به معنی ( چهار پای ) خانه به معنی مکان.
مکان چهارپایان.
/: و دوست عزیزی که می گوید از زبان هخامنشی ( پارسی باستان ) هیچ چیزی در زبان پارسی نو نمانده بگویم که.
... [مشاهده متن کامل]
همین واژه پارسی.
راست، چپ، درست، دختر، پسر، برادر، خواهر، . . . . .
البته در گذشته به گونه دیگری بیان میشد.
خواهش میکنم برای بالا بردن زبان تورچی زبان ایرانی رو مسخره نکنید آغای دانشمند.
پاسخ به کاربر یاسین:
آخه بیسواد، در زمان هخامنشیان به آن، pirradazish می گفتند که pirra همان ( فرا ) هست و dazish با واژه ( تاختن، تاخت و تاز ) همبسته و مرتبط است و یونانی ها هم به این نوآوری پارسیان، آنگاریون می گفتند. بیشتر در دوره صفویان واژه چاپار و چاپارخانه به کار رفته است که همان واژه چاپار از واژه ( چارپای ) در زبان پارسی کرفته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
نیازی نیست اورهان نه ببخشید یاسین بیسوادیت را همه جا جار بزنی.
آخه بیسواد، در زمان هخامنشیان به آن، pirradazish می گفتند که pirra همان ( فرا ) هست و dazish با واژه ( تاختن، تاخت و تاز ) همبسته و مرتبط است و یونانی ها هم به این نوآوری پارسیان، آنگاریون می گفتند. بیشتر در دوره صفویان واژه چاپار و چاپارخانه به کار رفته است که همان واژه چاپار از واژه ( چارپای ) در زبان پارسی کرفته شده است.
... [مشاهده متن کامل]
نیازی نیست اورهان نه ببخشید یاسین بیسوادیت را همه جا جار بزنی.
این خیلی خوبه ممنونم از کسی که این را درست کرده
عینی بی بهاییانی
دیوان برید