چاپ زدن


مترادف چاپ زدن: چاپ کردن، بافتن، سرهم کردن، ساختن، جعل کردن، ازخود درآوردن، دروغ گفتن، لیچار بافتن

لغت نامه دهخدا

چاپ زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) طبع کردن. باسمه کردن. چاپ کردن. || دروغ گفتن. اغراق گفتن. دروغهائی آراسته و خوش ظاهر گفتن.

فرهنگ فارسی

طبع کردن ٠ باسمه کردن ٠ چاپ کردن ٠ یا دروغ گفتن ٠ اغراق گفتن ٠ دروغهائی آراسته و خوش ظاهر گفتن ٠

مترادف ها

invent (فعل)
ساختن، اختراع کردن، جعل کردن، تاسیس کردن، از خود در آوردن، ابداع کردن، از پیش خود ساختن، چاپ زدن

فارسی به عربی

اخترع

پیشنهاد کاربران

بپرس