چاویدن. [ دَ ] ( مص ) فریاد کردن گنجشک باشد وقتی که دست بر آشیانه او دراز کنند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بانگ کردن مرغ. جیرجیر کردن. نالیدن و بانک کردن مرغ از بیم یا ازدوری بچه و جز آن. || بطریق استعاره بانگ کردن سایر حیوانات و انسان را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). بانگ بلند کردن انسان و سایر حیوانات. ( ناظم الاطباء ). ( فرهنگ نظام ). لابه و زاری کردن : ای عاشق مهجور ز کام دل خود دور مینال و همی چاو که معذوری معذور.
بوشعیب هروی ( از فرهنگ اسدی ).
شاهی بنالدی و ممالک بگریدی مردی بچاودی و جوانی بزاردی.
سیدحسن غزنوی.
|| خائیدن. ( غیاث ). جاویدن و خائیدن و مضغ کردن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
بانگ کردن، نالیدن، بانگ وخروش کردن پرنده، ناله ( مصدر ) ( چاوید چاوید خواهد چاوید بچاو چاونده چاویده ) ۱- بانگ کردن نالیدن . ۲- راز و نیاز عاشقانه کردن . فریاد کردن گنجشک باشد وقتیکه دست بر آشیان. او دراز کنند . بانگ کردن مرغ . یا بطریق استعاره بانگ کردن سایر حیوانات و انسان را گویند . یاخائیدن . جاویدن وخائیدن و مضغ کردن .
فرهنگ معین
(دَ ) (مص ل . ) ۱ - نالیدن . ۲ - راز و نیاز عاشقانه کردن .
فرهنگ عمید
۱. بانگ کردن و نالیدن: ای عاشق دلسوز و ز کام دل خود دور / می نال و همی چاو که معذوری معذور (بوشعیب: شاعران بی دیوان: ۱۶۵ ). ۲. بانگ و خروش کردن پرنده.
پیشنهاد کاربران
به اطلاع رساندن ، اعلام کردن ، آگاه کردن همه با بانگ زدن