فرستاد یرلق به هر کاولی
که بافند بهر سپر چاولی.
بسحاق اطعمه ( از جهانگیری ).
و رجوع به چچ شود.چاولی. [ وُ ] ( اِخ ) اتابک فخرالدوله چاولی ، حاکم شیراز و امیرالامراء سلطان مسعودبن محمدبن ملکشاه که بنا بگفته صاحب «نزهة القلوب » چون فارسیان با سلاجقه نافرمانی کردند، سلاجقه اتابک چاولی را به فتح آن دیار فرستادند و او بقهر و جبر اکثر قلاع آنجا را خراب کرد و بعضی که به مطاوعت درآمدند برقرار گذاشت و نگهبانان نشاند. و نیز نویسد که اتابک چاولی بندرامجرد را که بر روی رود کر در قدیم بنا شده و در عهد سلاجقه خلل یافته بود عمارت کرد و شهر «فسا» و شهرنوبنجان ( نوبندگان ) را معمور گردانید و صاحب حبیب السیر نویسد که اتابک چاولی با قلیج ارسلان بن سلیمان که متوجه فتح عراق شده بود در کنار نهر خابوبه مصاف داد و سپاهیانش را منهزم گردانید و قلج ارسلان خود را با مرکب خویش در آب انداخت و خفه شد: «اکنون اتابک چاولی آن بند ( بند رامجرد ) را عمارت کرد و ناحیت آبادان شد». ( فارسنامه ابن البلخی ص 128 ) «و هیچکس ایشان را مالش نتوانست داد مگر اتابک چاولی کی آن جمله اعمال را مستخلص گردانید». ( فارسنامه ابن البلخی ص 141 ). رجوع به فارسنامه ابن البلخی و نزهة القلوب ص 123،125، 129، 138، 219 و حبیب السیر ص 383، 396 شود.