جنگیدن ، مبارزه کردن
نامِ بُن واژه ( اسم مصدر ) آن می شود چالِش و همریشه با Challenge.
نامِ بُن واژه ( اسم مصدر ) آن می شود چالِش و همریشه با Challenge.
چالیدن: رفتن. روان شدن.
نمونه: اسب درشت خان عمو باسینه فراخ و ورزیده از شیب کال به بالا چالید. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۸۷ ) محمدجعفر نقوی
نمونه: اسب درشت خان عمو باسینه فراخ و ورزیده از شیب کال به بالا چالید. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۸۷ ) محمدجعفر نقوی
چالیدن مصدر است که واژه های چالاک و چالان و چالش و. . . از آن ساخته شده اند.