چالکی
لغت نامه دهخدا
چالکی. ( اِخ ) دهی است از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان که در 6 هزارگزی شمال خاور قوچان و 7 هزارگزی خاور شوسه عمومی قوچان به باجگیران واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 345 تن سکنه مخلوط از ترک و کرد و فارس دارد. آبش از رود اترک و محصولش غلات ، تریاک و میوجات است. شغل اهالی زراعت میباشد و راهی فرعی به جاده شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). و مؤلف مرآت البلدان ذیل «چالکی » نویسد: «... و از قراری که در سفرنامه خراسان همایونی مسطور است «چالکی » یکی از قرای آباد مابین منزل علی آباد و قوچان است که در جانب یمین جاده در جلگه آباد خوش آب و هوای حاصلخیزی واقع است ». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 78 ) و ظاهراً این چالکی با آنکه در فرهنگ جغرافیائی آمده یکی است.
چالکی. ( اِخ ) دهی است از دهستان سدن رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان که در 11 هزارگزی باختر گرگان واقع شده.دشتی است معتدل و مرطوب و مالاریائی که 215 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش برنج ، غلات ، لبنیات و توتون سیگار میباشد. شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های نخی و کرباس است و راهش مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).
چالکی. ( اِخ ) دهی است از بخش ایزه شهرستان اهواز که در 15 هزارگزی باختر ایزه واقع شده. جلگه ای است گرمسیر و 117 تن سکنه دارد. آبش از چاه و قنات و محصولش غلات و تریاک و حبوبات است و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید