چاله

/CAle/

مترادف چاله: چال، حفره، گود، گودال، مغاک، چاهک، چاه کوچک، مشکل مالی، کم بود

معنی انگلیسی:
crater, depression, hole, pit, trench, well, hollow

لغت نامه دهخدا

چاله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) چال. چالو. بمعنی چالو باشد که گودال است. ( برهان )( آنندراج ). چال کوچک. فرورفتگی و گودی. ( ناظم الاطباء ). چاه کوچک. چاهک. حفره. مغاک. کریش. کریشک. گو.
- امثال :
در اصطلاح عامه گویند:
از چاله درآمد و بچاه افتاد ؛ در مورد کسی که از بدی رهایی یافت و به بدتری دچار شد.
پیش رو خاله پشت سر چاله ؛ درباره کسی که پیش رو دم از دوستی میزند و پشت سر خصومت و دشمنی میکند.
پای خر یکبار بچاله میرود ؛ در مورد آنکه شخص چون از کاری زیان بیند و صدمت و خسارت برد نباید که بار دیگر به همان کار اقدام کند و دوباره خود را در زحمت و مرارت افکند.
|| ظاهراً موقع برداشت حاصل را نیز گویند. خرمنگاه. وقت برداشت خرمن :
بزرگوارا دانی که بنده را هر سال
بُده ست بر کرم تو مبرتی موسوم
ز چاله پنج مه اندر گذشت و جرم من است
که قصه رفع نکردم چو کهتران خذوم.
سوزنی.

چاله. [ ل َ ] ( اِخ )صاحب مرآت البلدان می نویسد: «از مزارع قدیم النسق کاشان است که گرمسیری است و محصولش تنباکو و خربوزه وجوزق و غلات میباشد». ( از مرآت البلدان ج 4 ص 84 ).

چاله. [ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 45 هزارگزی شمال باختر ساردوئیه و 14 هزارگزی شمال راه مالرو بافت به جیرفت واقع شده ، کوهستانی و سردسیر است و 60 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و حبوبات و تریاک میباشد. شغل اهالی زراعت وگله داری و راهش مالرو است و ساکنین این محل از طایقه سلیمانی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

چاله. [ ل َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه بخش آبیک شهرستان قزوین که در 48 هزارگزی شمال باختر آبیک و 24 هزارگزی حصار خروان واقع شده و 150 تن سکنه دارد. هوایش معتدل و آبش ازچشمه سار و محصولش غلات و بنشن و گردو و آلوچه میباشد. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است و تنی چند از مردان برای کار به تهران و 20 خانوار به تنکابن میروند.راهش مالرو است. ( از فرهنگ جعرافیایی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

گودال کوچک وکم عمق
( اسم ) گودال گو .
دهی است جزئ دهستان کوهپایه بخش آبیک شهرستان قزوین .

فرهنگ معین

(لِ ) (اِ. ) گودال ، گو، گودال معمولا کم عمق .

فرهنگ عمید

گودال کوچک و کم عمق.

فرهنگستان زبان و ادب

{pit} [مهندسی محیط زیست و انرژی] در صنعت آب و فاضلاب، گودی کوچکی که عمل معینی در آن انجام می شود

گویش مازنی

/chaale/ چاله ی کارگاه بافندگی - گودی – چاله

واژه نامه بختیاریکا

( چالِه ) سر چاله ها
( چالِه ) سر چاله ( چل ) سرد نِشُندِن
( چالِه ) مکان برپایی آتش
چَلُو؛ چَل؛ کُهل کَندال؛ چالی؛ گال

دانشنامه عمومی

چاله (بستک). چاله یا ( چالهٔ کوخرد ) روستای کوچکی است از توابع بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده است. [ ۱] این روستا در یک کیلومتری شرق کوخرد واقع شده است. [ ۲]
از طرف شمال روستای گریند، از طرف جنوب رودخانه مهران، از طرف مغرب دهستان کوخرد، و از طرف مشرق به روستای کوردان محدود می گردد. [ ۳]
دارای ۲ باب مسجد، خانه بهداشت، ویک باب مدرسه و ۷ باب آب انبار برکه است. حدود ۶۰۰ اصله نخل دیم دارد. روستای چاله و روستای گُریَند تقریباً یک محله ای هستند، گریند در شمال جاده ارتباطی بستک بندر لنگه و چاله در جنوب جاده، هر دو روستا در مقابل هم قرار دارند. [ ۴] روستا چاله دقیقاً در کنار رودخانه مهران و در لبه رودخانه قرار دارد. وحتی در چند سال اخیر و در ایام باران که رودخانه طغیان می کند چند بار خانه های اهالی پر از آب رودخانه شده است. [ ۵]
در روزگار گذشته کشاورزی در روستای چالهٔ کوخرد رونق خاصی داشته است. با ( چاه چرخ گاوی ) کشاورزی زمستانه و تابستانه می شده است، در زمین های آن جو و گندم وهندوانه و خَربُزَه و خیار و همه گونه سبزیجات کاشته می شد است. [ ۶] [ ۷]
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۲۷۸ نفر ( ۵۲ خانوار ) بوده است. [ ۸] [ ۹]
عکس چاله (بستک)

چاله (فاریاب). چاله ( کهنوج ) ، روستایی از توابع بخش فاریاب شهرستان کهنوج در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان حور قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۵ نفر ( ۱۵خانوار ) بوده است.
عکس چاله (فاریاب)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

لان

مترادف ها

hollow (اسم)
گودی، حفره، کاواک، چاله

pit (اسم)
خندق، حفره، گودال، چال، مغاک، سیاه چال، چاله، چاه، هسته البالو و گیلاس و غیره

فارسی به عربی

حفرة

پیشنهاد کاربران

چاله چون از حروف الفبا ساخته شده پس ترکیه
واژگان ( چار، چاره، چال، چاله، چالش ) همگی از یک ریشه هستند. دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در روندِ زبان پارسی و زبانهای هندواروپایی رواگمند ( رایج ) بوده است. برای نمونه در پسگشتِ ( رفرنس ) زیر، واژه یِ
( چار ) به دیسه یِ ( چال ) ، چارَگ ( چاره ) به دیسه یِ ( چالَک ) ( چاله ) ، نیز واگویی می شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

چنانکه در رویه 21 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچکِ پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
( به واژگانِ درونِ کروشه یا براکت با آوایِ ( ل L ) ، ریز بنگرید. )

چاله
به صورت چالا چوککور هم به کار میرود که چوککور به معنی جای پست است
چاله واژه ای فارسی است.
به گودال بزرگ چاه یا چال و به گودال کوچک چاله ( یعنی چال کوچک ) میگویند.
درترکی به چاه گویو میگویند. که خود《گویو》 برگرفته از گودال فارسی است
و همچنین این واژه ی فارسی ( چاله ) ، به نیز ترکی راه یافته و از واژه ی چاله استفاده میکنند.
Hole چاله
Pit چاه ، چاله
Ditchچاله
چاله ی آب puddle
چاله: [ اصطلاح چوپانی ] خانه ای زیرزمینی که برای بره وبزغاله های کوچک می سازند.
روستای چاله در پانزده کیلومتری شهرستان رابر و درکنار روستای #قنات_ملک واقع شده است.
اهالی روستا از طایفه �محمدی سلیمانی�
هستند.
روستا دوبخش دارد. قسمتی از آن به صورت ثابت در روستا میمانند؛ و اهالی قسمت دیگر، فقط تابستان در روستا جمع می شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

درختان گردو، بادام، زردآلو، گیلاس، هلو، انار، سیب، گلابی و . . . در این منطقه رشد می کند.

چاله یا ( چالهٔ کوخرد ) روستایی از توابع شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده است. این روستا در یک کیلومتری شرق کوخرد واقع شده است. از طرف شمال روستای گریند، از طرف جنوب رودخانه مهران، از طرف مغرب دهستان کوخرد، واز طرف مشرق به روستای کوردان محدود می گردد.

بپرس