چالمه

لغت نامه دهخدا

چالمه. [ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) دلوگونه ای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشه های شربت یا شیشه های شراب و دیگر مسکرات را در وی نهندتا سرد شود و خنک بماند. ظرفی دلو مانند که غالباً از چرم بلغار و گاه از چرم عادی سازند و مورد استعمالش آن است که ریزه های یخ در آن ریزند و شیشه های شربت یا مسکرات را درون وی گذارند تا سرد شوند. نوعی ظرف چرمی بزرگ بشکل دلو که در آن یخ کنند و شیشه هایی راکه محتوی انواع مشروبات هستند برای سرد شدن و سرد ماندن درون وی نهند. ظرفی چون دلوی بزرگ ، از چرم بلغار یا چرم عادی مخصوص نگاه داشتن یخ ، که شیشه های محتوی آشامیدنیهای مختلف را برای سرد شدن و سرد ماندن درون آن گذارند. جایخی. جای یخ. ظرف مخصوص نگه داشتن یخ. یخچال دستی. || قسمی عمامه که هندیان دارند. نوعی عمامه که بعضی از مردم هند بر سر نهند.

فرهنگ فارسی

دلو گونه ای از چرم که در آن یخ ریزند و شیشه های شربت یا شیشه های شراب و دیگر مسکرات را در وی نهند تا سرد شود و خنک بماند .

پیشنهاد کاربران

چالمه در زبان کیگایی وقتی غذای سرد یا میوه سرد باهم یا در فصل سرد خورده میشد گفته میشود مثل هندوانه در پاییز و زمستان که در شخص حالاتی مانند سکته بوجود می آورد
در قدیم به سردی که باعث دل درد و سردرد و گاهی اسهال و تهوع میشد چالمه میگفتند . مثلا کسی که قلیان میکشید و فشارش می افتاد و سردی میکرد میگفتند چالمه کرده .
به معنی عمامه و یا بستن پارچه یا روسری بر سر است
من برا طب سنتی رفتم ضربان تو شکمم میزد گفت ضعیفتر می کنه بهش میگن چالمه
چالِمَه در زبان لری به معنی دل درد یا شکم دردکه شخص را بسیار بیقرار میکندودر اثر آن شخص مبتلا بسیار خمیازه میکشدبسیاری از پیرزنان و پیرمردان با روشهای متفاوتی اقدام به بریدن چالمه میکنند
معنیه کلمه چالمه درزبان لری یعنی چه
چالمه [اصطلاح عشایر]: دل درد کهنه

بپرس