بچالشکری سوی او راند رخش
برابر سیه خنده زد چون درخش.
نظامی.
|| آرامش با زنان. هم خوابگی با جفت. و رجوع بچالشکر شود : همه کارشان شرب و مالشگری
نگشته شبی گرد چالشگری.
نظامی.
چالشگری
مترادف چالشگری: جنگ جویی، ستیزه جویی، مبارزه، رزم آوری، رزم جویی، ستیزه گری، مبارزطلبی، نازخرامی، شهوت رانی
لغت نامه دهخدا
بچالشکری سوی او راند رخش
برابر سیه خنده زد چون درخش.
همه کارشان شرب و مالشگری
نگشته شبی گرد چالشگری.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. جنگجویی: به چالشگری سوی او راند رخش / بر ابر سیه خنده زد چون درخش (نظامی۵: ۸۰۱ ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید