چالش کردن. [ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جدال کردن. نبرد کردن. هم آورد جنگ طلبیدن. برای پیروزی در جنگ یا امری دیگر تلاش و کوشش کردن : بیا تا در این شیوه چالش کنیم سر خصم را سنگ بالش کنیم.
سعدی.
|| کشتی گرفتن. مصارعت کردن. کوشیدن برای غلبه کردن بر حریف در کشتی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) زد و خورد کردنجنگ و جدال کردن. جدال کردن برای پیروزی در جنگ تلاش و کوشش کردن .