چالاکی

/CAlAki/

مترادف چالاکی: جلدی، چابکی، چستی، زرنگی، سبکی

معنی انگلیسی:
alacrity, celerity, dexterity, prowess, zap, nimbleness, agility, ginger, sgility

لغت نامه دهخدا

چالاکی. ( حامص ) چابکی و جلدی. ( ناظم الاطباء ). سرعت. ( ناظم الاطباء ). چستی. فرزی. تیزی و تندی :
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دولت چالاکی است و چستی.
حافظ.
دع التکاسل تغنم ، فقد جری مثلی
که زاد راهروان چستی است و چالاکی.
حافظ.
|| نشاط و شوق. ( ناظم الاطباء ). طربناکی. شادمانی :
سال امسالین نوروز طربناکتر است
پارو پیرار همی دیدم اندوهگنا
این طربناکی و چالاکی او هست کنون
از موافق شدن دولت ، با بوالحسنا.
منوچهری.
|| سرکشی. || بصیرت و آگاهی. || تیزفهمی و کیاست و هوشیاری. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

چابگی و جلدی . سرعت . چستی . فرزی . تیزی و تندی .

مترادف ها

agility (اسم)
چابکی، زیرکی، مهارت، ظرافت، چالاکی، عیاری، تردستی

dexterity (اسم)
چابکی، مهارت، چالاکی، تردستی، زبر دستی، سبکدستی

legerity (اسم)
چابکی، تیز هوشی، چالاکی، سبکی

adroitness (اسم)
چابکی، مهارت، ظرافت، چالاکی

vivacity (اسم)
چالاکی، نشاط، خوشدلی، سر زندگی، خوش طبعی، زور، خوش مشربی، نیروی حیاتی

pep (اسم)
چالاکی، نیرو، حال، بشاشت

promptitude (اسم)
سرعت، چالاکی، فوریت، زرنگی، سریع العملی

vigilance (اسم)
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک

فارسی به عربی

براعة

پیشنهاد کاربران

فراهت
چستی. [ چ ُ ] ( حامص ) مقابل سستی. ( آنندراج ) . چالاکی و زبردستی و جلدی و تیزدستی و بیداری و سرعت. ( ناظم الاطباء ) . چابکی و فرزی. زبری و زرنگی و هوشیاری. سبکی و سبکبالی. عارضَة. طَرثَخَة. طَرخَثَه. قَفَص. ( منتهی الارب ) . خفت و سرعت :
...
[مشاهده متن کامل]

چون گرانباران بسختی میروند
هم سبکباری و چستی خوشتر است.
سعدی.
دع التکاسل تغنم فقد جری مثل
که زاد راهروان چستی است و چالاکی.
حافظ.
در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری طریق دولت چالاکی است و چستی.
حافظ.
رجوع به چست شود.
|| مقابل فراخی. ( آنندراج ) . تنگی و کم پهنایی. ( ناظم الاطباء ) :
اگر خانه فراخ و گر بچستی است
بچار ارکانش بنیاد درستی است.
امیرخسرو ( از آنندراج ) .
رجوع به چست شود.

زیرکی، چابکی، زرنگی، سبکی، باهوشی
سبکی
چابکی، زرنگی ، چستی، سبکی
چستی
جمه و جوش

بپرس