چالاک شدن

لغت نامه دهخدا

چالاک شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) چست و چابک شدن. جلد و فرز شدن. تند و تیز شدن. || مجازاً بمعنی بر سر شوق آمدن. خوش و خرم شدن. بانشاط شدن :
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد.
مولوی.

فرهنگ فارسی

چست و چابک شدن . جلد و فرز شدن . تند و تیز شدن . یا مجازا بمعنی بر سر شوق آمدن .

فارسی به عربی

نشط

پیشنهاد کاربران

بپرس