چاقاچاق

لغت نامه دهخدا

چاقاچاق. ( اِ صوت مرکب ) طراق طراق. شراق شراق. چاق چاق. صدایی که از شکستن چیزی برخیزد :
می شکست آن بند ز آن بانگ بلند
هر طرف میرفت چاقاچاق بند.
مولوی.
و رجوع به چاق چاق شود.

فرهنگ فارسی

طراق طراق . شراق شراق . چاق چاق . صدایی را که از شکستن چیزی برخیزد .

فرهنگ عمید

= چاکاچاک

پیشنهاد کاربران

ترق تروق
چکاچک
صدای برخورد چیزی
می گسست او بند و زان بانگ بلند
هر طرف می رفت چاقاچاق بند
✏ �مولانا�

بپرس