چاشتگاه فراخ. [ هَِ ف َ ]( اِ مرکب ) چاشت فراخ. نزدیک ظهر. اندک زمانی از هنگام چاشت گذشته : هر روز حاجب بزرگ علی برنشستی و بصحرا آمدی و بایستادی و اعیان و محتشمان درگاه...جمله بیامدندی و سوار بایستادندی و تا چاشتگاه فراخ حدیث کردندی. ( تاریخ بیهقی ). امیر چاشتگاه فراخ برنشست. ( تاریخ بیهقی ). و رجوع به چاشت فراخ شود.
فرهنگ فارسی
چاشت فراخ . نزدیک ظهر . اندک زمانی از هنگام چاشت گذشته .