آن را که چارگوشه عزلت میسر است
گو پنج نوبة زن که شه هفت کشور است.
اثیرالدین ( از آنندراج ).
|| کنایه از تابوت هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ).|| چارسمت. چارطرف. چارجانب :
بفرمود تا نامور پهلوان
همی گشت بر چارگوشه جهان.
فردوسی.
ندای هاتف غیبی ز چارگوشه عرش صدای کوس الهی به پنج نوبت لا.
خاقانی.
چون فرو دید چارگوشه کاخ ساحتی دید چون بهشت فراخ.
نظامی.
و رجوع به چهارگوشه شود.