چارچوبه

/CArCube/

معنی انگلیسی:
frame, frame-work

لغت نامه دهخدا

چارچوبه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) چارچوب. چهارچوب. چهارچوبه. چارچوبه در. چارچوبی که مصراع در یک لتی یا دو مصراع در بر آن استوار شود. || چهار قطعه چوبی که در حاشیه چیزی قرار دهند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع بچارچوب و چهارچوب و چهارچوبه شود.

چارچوبه. [ ب َ ] ( اِخ ) یکی از قلاع قراولخانه ای است که در سمت مشرق و شمال بجنورد مابین خاک زعفرانلو و شادلو واقع است. ( مرآت البلدان ج 4 ص 44 ).

فرهنگ فارسی

چهار قطعه چوبی که در حاشیه چیزی قرار دهند . چارچوب . چهار چوبه . چارچوب. در . چارچوب در . چار چوبیکه مصراع در یک لتی یا دو مصراع در بر آن استوار شود .

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی چار چوبه از ریشه ی دو چار و چوب و ه فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

چارچوبهچارچوبهچارچوبهچارچوبهچارچوبهچارچوبه

بپرس