چارچنگولی

/CArCanguli/

لغت نامه دهخدا

چارچنگولی. [ چ َ ] ( ص نسبی ) تن و دست و پای کژ و خشک شده. با دستها و پاهای خشک شده در حالی که جمع و خم شده باشد. با دست و پای جمع شده و شخ مانده چنانکه مرده ای یامغشی ٌ علیهی. خشک مانده با دستها و پاهای بسوی تنه گرد آمده چون مبتلا بفالجی یا از سرمازدگی مرده ای و غیره. || در تداول عامه با تمام بدن متشنج و خشک. گردآمدن ناموزون اعضای تن خفته ومصروع و مرده ( با فعل «ماندن » و «شدن » صرف شود ).

فرهنگ فارسی

تن و دست و پای کژ و خشک شده ٠ با دستها و پا ها خشک شده در حالی که جمع و خم شده باشد ٠ با دست و پای جمع شده و شخ مانده چنانکه مرده ای یا مغشی علیهی ٠ خشک مانده با دستها و پا های بسوی تنه گرد آمده چون مبتلا بفالجی یا از سرما زدگی مرده ای و غیره ٠ یا در تداول عامه با تمام بدن متشنج و خشک ٠ گرد آمدن ناموزون اعضای تن خفته و مصدوع و مرده و با فعل (( ماندن ) ) و (( شدن ) ) صرف شود ٠

فرهنگ معین

(چَ ) (ص . ) = چهارچنگالی : ۱ - انگشتان دست و پای جمع و خمیده شده . ۲ - (عا. ) ب ا تمام نیرو و اشتیاق و جدیت . ۳ - با دو دست و دو پا.

واژه نامه بختیاریکا

چار چِنگِل
چَنگ پِرپِر؛ چَنگ تُرتُری؛ چنگ پل پل؛ چنگ پِرِکُو؛ چنگ زیپی؛ سرِ چَنگا

پیشنهاد کاربران

بپرس