چارپهلو شدن. [ پ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از چیز بسیار خوردن و بر پشت خوابیدن است. ( برهان ) ( آنندراج ). بسیار خوردن. سخت سیر شدن. ارتباع. تضلع : آز را کز بدو خلقت جوع کلبی همدم است چارپهلو شد شکم از سفره یغمای تو.ابن یمین.به خوان نعمت تو آز چارپهلو شدز بس که خورد مربا وقلیه و کولانج.شمس فخری ( از آنندراج ).
( مصدر ) ۱- غذای بسیار خوردن .۲- به پشت خوابیدن .کنایه از چیزی بسیار خوردن و بر پشت خوابیدن باشد . بسیار خوردن . سیر شدن . ارتباع . تضلع .