لغت نامه دهخدا
- امثال :
وای بوقتی که چاروادار راهدار شود :
ریکاکه چاروادار نیه من ورا سرای نشمه.
هفتا قاطر قطار نیه من ورا سرای نشمه.
فرهنگ فارسی
مکاری . مکری . آنکه خر و استر و یابو کرایه دهد بار و مسافر را و خود نیز همراه ستور خود باشد .
( صفت ) کسی که حیوانات بارکش را میراند و یا با آنها بار بری کند.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
چاروادار و چهارپادار از لحاظ مفهومی یک واژه هستند که هر دو واژه در مفهوم به معنی داشتن یا راندن ( شبانی ) و نگهداری حیوانات اهلی است اما اگر با پیشوند �فحش�همراه شوند مفهوم دیگری اعم از بکار بردن کلام دون شأن انسان و گفتمان نازل و توهین در افواه عمومی بکار می رود.
چار وادار char vadar , در گویش شهر بلبکی به فردی گفته می شود که اداره کننده بخش اصطبل ارباب است
فحش وناسزای رکیک و زشت منظور دهان بی چاک و بست است
فحش - ناسزا ودشنامی که کلمات و اصطلاحات آن از ملزومات حرفه فوق برگرفته شده باشد مثل اصواتی که حین بلند کردن خرخسبیده ادا می شود یا حین راندن و تازاندن حیوان ( خر - قاطر یا اسب ) باب شدهاست. .
لیچار ( ریچار ) !
فقط در صورتی که مربوط به فحش و ناسزا باشد معنی های زیر را می دهد:
زشت، رَکیک وبد و. . . مثال:فحش چاروادار
زشت، رَکیک وبد و. . . مثال:فحش چاروادار