چارمیخ کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) چهارمیخ کشیدن. شکنجه کردن. گناهکار را به چارمیخ بستن. نوعی تعذیب. قسمی کیفر دادن مجرم و بزه کار : گر جز بتو محکم است بیخم برکش چوصلیب چارمیخم.نظامی.اصل قانون شریعت کاحتساب شرع اومیکشد آهنگ را بر چارمیخ چارتار.اشرف ( از آنندراج ).
چهار میخ کشیدن . شکنجه کردن . گناهکار را به چار میخ بستن . نوعی تغذیب . قسمی کیفر دادن مجرم و بزه کار .