چارمیخ شدن

لغت نامه دهخدا

چارمیخ شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) چهارمیخ شدن. تعذیب و شکنجه شدن. نوعی از تعذیب مجرمان که دراز بر زمین انداخته به چهارمیخ دست و پا بندند. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
درسم رخشت که زمین راست بیخ
خصم توچون نعل شده چارمیخ.
نظامی.
|| کمال محکم شدن. ( آنندراج ) ( غیاث ). و با لفظ شدن کنایه از نهایت قیام و استواری. ( آنندراج در معنی چارمیخ ) :
جناح از هوا در زمین برد بیخ
پساهنگ شد در زمین چارمیخ .
نظامی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

چهار میخ شدن . تعذیب و شکنجه شدن . نوعی از تعذیب مجرمان که دراز بر زمین انداخته به چهار میخ دست و پا بندند .

پیشنهاد کاربران

بپرس