چارمغز

لغت نامه دهخدا

چارمغز. [ م َ ] ( اِ مرکب ) چهارمغز. جوز را گویند که گردکان است. ( برهان ). تخم درختی است از قسم میوه به فارسی گردکان و به هندی اکهروت گویند. ( آنندراج ). جوز مغز فارسی که بهندش اکهروت نامند. ( شرفنامه منیری ). گردکان که چهارمغز دارد.جوز. گردو. گوز. خسف. جوز چارمغز. ضَبْر و ضَبِر؛ درخت چارمغز. لُب ، چارمغز گردکان است. ( منتهی الارب ). || مغز تخمه کدو و خربزه و هندوانه و خیار. || مغز پسته و فندق و بادام و گردو.
- دهن الجوز ؛ روغن چارمغز.
و رجوع به گردکان شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گردو گردکان .
چهار مغز . جوزرا گویند که گردکان است . یا مغز تخم. کدو و خربزه و هندوانه و خیار . یا مغز پسته و فندق و بادام گردو .

فرهنگ عمید

= چهارمغز

پیشنهاد کاربران

بپرس