چارماه. ( اِ مرکب ) چهارماه. || کنایه از چهارنعل دست و پای اسب. ( آنندراج ) : پرماه و پرستاره شود هر زمان زمین زآن چار شش ستاره که در چارماه اوست.( از آنندراج ).- چارماه و چار شش ستاره ؛ کنایه از چهار نعل دست و پای اسب که هر نعلی شش میخ دارد. ( آنندراج ).