چارلنگر. [ ل َ گ َ ] ( اِ مرکب ) کشتی بزرگ که چهارلنگر داشته باشد. ( آنندراج ) : لنگر شکوه باد کند دفع، پس چرادر چارلنگر است روان باد صرصرش.خاقانی.چو طوفانی دیده تر شدم ز مژگان خود چارلنگر شدم.ملاطغرا ( از آنندراج ).نگه تا شنا کرد در بحر دیدچنین کشتی چارلنگر ندید.ظهوری ( از آنندراج ).