گفتم که مرمرا گهر جسم باز گوی
گفتا که چارطبع بود جسم را گهر.
ناصرخسرو.
رنگ از دو سیه سفید بزدای هندوی زچارطبع بگشای.
نظامی.
مزاجت تر و خشک و گرم است و سردمرکب از این چارطبع است مرد.
سعدی.
چارطبع مخالف سرکش چند روزی بوند با هم خوش
گر یکی زین چهار شد غالب
جان شیرین برآید از قالب.
سعدی.
|| آب و آتش و خاک و باد : در این چارطبع مخالف نهاد
که آب آمد و آتش وخاک و باد.
نظامی.
|| بلغم و صفراو سودا و خون.