چاربیخ

لغت نامه دهخدا

چاربیخ. ( اِ مرکب ) اصول اربعه. چهار ریشه و آن ریشه خطمی و رازیانه و کرفس و کَبَر باشد. بیخ کاسنی و بیخ رازیانه و بیخ کبر و بیخ کرفس را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). || ( ص مرکب ) دارای چهار ریشه. چارریشه. چاراصل :
درختی است شش پهلو و چاربیخ
تنی چند را بسته بر چارمیخ.
نظامی ( شرفنامه ص 89 ).
|| کنایه است از چار عنصر. ( برهان ).

فرهنگ فارسی

اصول اربعه . چهار ریشه و آن ریش. خطمی و رازیانه و کرفس و کبر باشد بیخ کاسنی و بیخ رازیانه و بیخ کبر و بیخ کرفس را گویند .

فرهنگ عمید

= چهاربیخ: درختی ست شش پهلو و چار بیخ / تنی چند را بسته بر چارمیخ (نظامی۵: ۷۸۲ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس