چار و ناچار


مترادف چار و ناچار: خواه ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار

لغت نامه دهخدا

چار و ناچار. [ رُ ] ( ق مرکب ،اتباع ) خواه و ناخواه. طوعاً ام کرهاً :
چاره آن شد که چاروناچارش
مهربانی بود سزاوارش.
نظامی.

فرهنگ فارسی

خواه و ناخواه . طوعا ام کرها

پیشنهاد کاربران

بپرس