دیکشنری
مترجم
بپرس
چار صباح
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
چارصباح. [ ص َ ] ( اِ مرکب ) چارروز.چارروزه عمر. چندروزه عمر؛ چارصباحی زنده بودن.
فرهنگ فارسی
چارروز . چاروز. عمر . یا چند روز. عمر . یا چار صباحی زنده بودن .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها