دیکشنری
مترجم
بپرس
چار جوی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
چارجوی. ( اِخ ) چارجو. شهرکی از اجزای بخارا است بر لب جیحون بخوارزم نزدیک. ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
شهرکی از اجزای بخارا است بر لب جیحون بخورازم نزدیک .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها