هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید
چار تکبیر بر این نخل خزان دیده زدیم.
صائب ( از آنندراج ).
|| کنایه از ترک محلی کردن و تبرای مطلق از ماسوی نمودن باشد. ( برهان ). کنایه از ترک نمودن همه چیز را.( آنندراج ). یکباره ترک چیزی یا ترک کسی گفتن : سه شراب حقیقتی بخوریم
چارتکبیر بر مجاز زنیم.
سنایی.
اتابک ایلد گزشاه جهانگیرکه زد بر هفت کشور چار تکبیر.
نظامی.
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست .
حافظ.
کبریای حرم حسن تو چون روی نمودچار تکبیر زدیم از همه بیزار شدیم.
( از قرة العیون ملا محسن فیض ).