چار برج
لغت نامه دهخدا
چاربرج. [ ب ُ ] ( اِخ ) قلعه ای است در دهنه کوه صغلوک ، سکنه آن از ایل ویران لو و رعیت شادلو میباشند که در جمع بجنورد مالیات و خانواری خود را میدهند... این قلعه از قلاع قدیمه و سکنه آن از طائفه اکراد میباشد. ( مرآت البلدان ج 1 ).
چاربرج. [ ب ُ ] ( اِخ ) در بلوک ساتلمش مراغه دو قریه میباشد که هر دو به چاربرج موسوم است این دو قریه وصل بیکدیگرند و اراضی آنها از آب جغتو مشروب میشود. هر قریه چهل پنجاه خانوار دارد. ( مرآت البلدان ج 1 ).
چاربرج. [ ب ُ ] ( اِخ ) اسم قریه ای است از طبس که قدیم النسق و بلاسکنه میباشد. ( مرآت البلدان ج 1 ).
چاربرج. [ ب ُ ] ( اِخ ) اسم قریه ای است واقع در بلوک خشت و کمارج و این بلوک در مغرب شیراز بمسافت بیست و هفت فرسخ اهلش سلاح ورز، حاصلش غله و خرما و پنبه و تنباکو و مرکبات. شکار جلگه آن خوک و دراج آبش از چشمه و رودخانه. قریه خشت تقریباً هشتصد خانوار سکنه دارد و سایر قرای این بلوک را از بیست خانه الی دویست خانه است. ( مرآت البلدان ج 1 ).
بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید