چادرنشین
/CAdorneSin/
مترادف چادرنشین: خیمه نشین، ایلات، بیابان نشین، صحراگرد، صحرانشین، عشایر، بادیه نشین، بدوی ، کوچ نشین، کوچگر، کوچی
متضاد چادرنشین: شهرنشین، متمدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه در صحرا و ییلاق و قشلاق در زیر چادر و خیمه زندگی کند.
صحرا نشین . بادیه نشین . اهل و بر . بد وی . یا کنایه از طوایف و قبایلی که زندگی ایلی دارند و هم. فصول سال را در بیابان و زیر چادر بسر می برند و غالبا بکار گله داری و گوسفند چرانی مشغولند و در طلب آبشخور اغنام و احشام خود از نقط. بنقط. میروند و ییلاق قشلاق میکنند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
بدوی، خانه بدوش، صحرانشین، چادر نشین، ایلیاتی
چادر نشین
متحرک، چادر نشین، وابسته به کوچگری
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اهل وبر ؛ تازیان چادرنشین. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) .