چابق

لغت نامه دهخدا

چابق. [ ب ُ ] ( اِ ) سر تازیانه. در فرهنگ رشیدی ذیل کلمه «چابک » چنین آمده : «چابک به معنی تازیانه در غیر شعر خسرو دیده نشد و ظاهراً هندی است :
خشم ستیزنده را چابک تأدیب زن.
اما در صراح در لغت عذب گفته که عذبةالسوط؛ چابق. پس ظاهر شد که لفظ چابق است بقاف و به معنی سرتازیانه و ظاهراً زبان مغولی است نه فارسی »؟ ارباذ؛ تازیانه چابق دار ساختن. ( منتهی الارب ). رَبَذَة؛ چابق تازیانه. عَذَبَة؛ چابق تازیانه. ( منتهی الارب ). صیله ؛ گره چابق تازیانه. ( صراح ). و رجوع به چابک در این معنی شود.

فرهنگ فارسی

سر تازیانه . در فرهنگ رشیدی ذیل کلم. (( چابک ) ) چنین آمده : (( چابک به معنی تازیانه در غیر شعر خسرو دیده نشد و ظاهرا هندی است . تازیان. چابق دار ساختن ) ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس