چا

لغت نامه دهخدا

چا. ( چینی ، اِ ) معروف و مشهور است به «چای » معرب آن «صای » و «شای » و آن برگی است که از چین و ختا آورند و در آب جوشانیده مانند قهوه خورند. در برهان آمده که چون مردم تبت شراب بسیار میخورند و چای دافع مضرت شراب است آن را به قیمت مشک میخرند و بس عزیز میدارند. بلی اکنون در ایران نیز متداول شده. صاحب مخزن گفت مصلح چای بادیان ختائی است که در وقت پختن در آن اندازند. در خوارزم و بخارا چای تلخ خورند و در آن قند و شکر نکنند و دیده شده که نمک در آن ریزند و خورند و معرب آن «صا» باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ص 229 ). رجوع به چای و چائی شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی از رد. دو لپه ییهای جدا گلبرگ که تیره متمایزی را بنام خود تشکیل میدهد ( دربعضی کتب این گیاه را جزو تیر. پنیرکیان محسوب داشته اند ) . این گیاه بحالت خود رو ممکنست درختی بارتفاع ۱٠ متر بوجود آورد ولی چون جوانه ها و برگهایش را هر سال میچینند نوع پرورش یافته اش بیش از ۲ متر بلند نمیگردد. چای بومی چین و هندوستان است . برگهای آنرا دم کرده مصرف کنند و آن دارای ماد. (( تئین ) ) است .

گویش مازنی

/chaa/ چاه آب - چاله – گودال عمیق & سرد سرما

واژه نامه بختیاریکا

( چا (چِزا) (چِز) ) چه از؛ چیکار؛ چی از

پیشنهاد کاربران

بپرس