پیکارکرد

لغت نامه دهخدا

پیکارکرد. [ پ َ / پ ِ ک َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پیکار کردن. جدال. مجادلة :
چنین برز و بالا و این کارکرد
نه خوب است با دیو پیکارکرد.
فردوسی.
|| ( اِ مرکب ) ( در اصطلاح موسیقی ) نام سرودی و آهنگی از موسیقی :
زننده دگرگون بیاراست رود
برآورد ناگاه دیگر سرود
که پیکارکردش همی خواندند
چنین نام از آواز او راندند.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پیکار کردن جدال مجادله : چنین برز و بالا و این کار کرد نه خوبست بادیو پیکار کرد. ( شا. لغ. ) ۲- سرودی و آهنگی در قدیم . زننده دگرگون بیاراست رود بر آورد ناگاه دیگر سرود. که پیکار کردش همی خواندند چنین نام از آواز او را ندند. ( شا. لغ. )

فرهنگ عمید

پیکار کردن، جنگ کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس