پیکار داشتن. [ پ َ / پ ِ ت َ ] ( مص مرکب ) جنگ داشتن. در حرب بودن. در رزم بودن : زره پوش گشتند مردان بستان مگر باغ با زاغ پیکار دارد.ناصرخسرو.جفا و ستم را غنیمت شماردوفا و لطف را بپیکار دارد.ناصرخسرو.یکی تخم خورده ست ازبی فلاحی همی کار هموار پیکار دارد.ناصرخسرو.رجوع به پیکار شود.
( مصدر ) جنگ داشتن در حرب بودن : زره پوش گشتند مردمان بستان مگر باغ با زاغ پیکار دارد? ( ناصرخسرو )جنگ داشتن در حرب بودن