پیکار جستن. [ پ َ / پ ِ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) جنگ جستن. نبرد خواستن. حرب کردن خواستن : همیرفت با لشکر و گنج و سازکه پیکار جوید ابا خوشنواز.فردوسی.بدان تا نجویند پیکار بدنیاید ز پیکار جز کار بد.فردوسی.چنین گوی کاین بد که کرد از نخست که بیهوده پیکار بایست جست.فردوسی.نه مرد است آن بنزدیک خردمندکه با پیل دمان پیکار جوید.سعدی.