پیک نیک کنار جاده ( روسی: Russian: Пикник на обочине, Piknik na obochine ) یک رمان کوتاه علمی - تخیلی اثر بوریس و آرکادی استروگاتسکی است که سال ۱۹۷۱ منتشر شد. این رمان دستمایهٔ فیلم استاکر ساختهٔ آندری تارکفسکی قرار گرفت، با فیلمنامه ای که به دست خود برادران استروگاتسکی نوشته شد.
حوادثی در طی دو روز به طور همزمان در شش نقطه از کره زمین رخ می دهد که پس از چندی آن را ملاقات موجودات هوشمند فضایی از زمین می نامند. نه کسی آمدن، رفتن و یا سفینه های آنها را دیده و نه با انسان ها ارتباطی برقرار کرده اند. تنها در عرض دو روز در این شش نقطه از زمین، انسان هایی می میرند، انفجار و نور و پدیده های غیرطبیعی مشاهده شده و عده ای نیز نابینا و یا زخمی می شوند. و بعد از آن مقادیر زیادی از اشیا غیرزمینی در این مکان ها ( که اکنون غیرمسکونی هستند ) مشاهده می شود که دانشمندان کارکرد آنها را نمی دانند اما به مرور با آزمایش های مختلف برخی خواص آنها را می فهمند؛ مثلاً برخی را باتری های همیشگی می نامند چون انرژی تولیدی آنها هیچگاه به اتمام نمی رسد. سازمانی بین المللی شامل دانشمندان و متخصصان رشته های مختلف تشکیل می شود که اطراف این نقاط مستقر می شوند و به بررسی و جمع آوری مصنوعات فضایی ها می پردازند. اما با این حال بازار سیاهی نیز برای این اشیاء درست می شود و عده ای که آنها را stalker می نامند به صورت قاچاقی و غیرقانونی به داخل این منطقه ها رفته و تا آنجا که بتوانند از این اشیاء پیدا کرده و برای فروش به بیرون می آورند. اما بیرون آوردن این وسایل کار آسانی نیست. پدیده های غیرمعمول فیزیکی بسیاری در این مناطق مشاهده می شود که stalkerها آنها را تله می نامند. تله های جاذبه ای که قابل دیدن نیستند و اگر اشتباهی به درون آن بروی در یک لحظه در هم خرد می شوی. حوضچه های مواد اسیدی که به آنها slime می گویند. چرخنده که انسان ها را چرخ می کند، تارهایی که قلب را از کار می اندازند، جریان های الکتریکی ناگهانی که انسان را جزغاله می کنند و غیره. هر بار افراد تازه کار زیادی برای کنجکاوی یا به خاطر پول، به دور از چشم ماموران امنیتی از حصارها و دیوارهای امنیتی می گذرند به درون منطقه می روند و تقریباً هیچ کدام از آنها زنده برنمی گردند.
اما داستان درباره یکی از این مناطق است که محل اصلی آن مشخص نیست ( شاید در کانادا یا آلاسکا باشد ) . یکی از مردمان بومی منطقه با نام ردریک شوهارت ( Redrick Schuhart ) ، زندگی اش را از بیرون آوردن وسایل بیگانگان می گذراند. کتاب چهار بخش اصلی دارد که بخش اول مربوط به دوران جوانی اوست که به عنوان دستیار آزمایشگاه در موسسه بین المللی تحقیق درباره بیگانگان کار می کند. بخش دوم درباره زمانی ست که او پس از حادثه ای از این موسسه بیرون رفته و دوباره به قاچاق از منطقه روی آورده است. در بخش چهارم کتاب که بخش آخر است، ردریک بیش از سی و اندی از عمرش گذشته و حال گویا برای آخرین بار به داخل منطقه می رود. این بار برای پیدا کردن گوی آرزوها! گویی که در شایعه ها گفته شده آرزوهای افراد را می تواند برآورده کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفحوادثی در طی دو روز به طور همزمان در شش نقطه از کره زمین رخ می دهد که پس از چندی آن را ملاقات موجودات هوشمند فضایی از زمین می نامند. نه کسی آمدن، رفتن و یا سفینه های آنها را دیده و نه با انسان ها ارتباطی برقرار کرده اند. تنها در عرض دو روز در این شش نقطه از زمین، انسان هایی می میرند، انفجار و نور و پدیده های غیرطبیعی مشاهده شده و عده ای نیز نابینا و یا زخمی می شوند. و بعد از آن مقادیر زیادی از اشیا غیرزمینی در این مکان ها ( که اکنون غیرمسکونی هستند ) مشاهده می شود که دانشمندان کارکرد آنها را نمی دانند اما به مرور با آزمایش های مختلف برخی خواص آنها را می فهمند؛ مثلاً برخی را باتری های همیشگی می نامند چون انرژی تولیدی آنها هیچگاه به اتمام نمی رسد. سازمانی بین المللی شامل دانشمندان و متخصصان رشته های مختلف تشکیل می شود که اطراف این نقاط مستقر می شوند و به بررسی و جمع آوری مصنوعات فضایی ها می پردازند. اما با این حال بازار سیاهی نیز برای این اشیاء درست می شود و عده ای که آنها را stalker می نامند به صورت قاچاقی و غیرقانونی به داخل این منطقه ها رفته و تا آنجا که بتوانند از این اشیاء پیدا کرده و برای فروش به بیرون می آورند. اما بیرون آوردن این وسایل کار آسانی نیست. پدیده های غیرمعمول فیزیکی بسیاری در این مناطق مشاهده می شود که stalkerها آنها را تله می نامند. تله های جاذبه ای که قابل دیدن نیستند و اگر اشتباهی به درون آن بروی در یک لحظه در هم خرد می شوی. حوضچه های مواد اسیدی که به آنها slime می گویند. چرخنده که انسان ها را چرخ می کند، تارهایی که قلب را از کار می اندازند، جریان های الکتریکی ناگهانی که انسان را جزغاله می کنند و غیره. هر بار افراد تازه کار زیادی برای کنجکاوی یا به خاطر پول، به دور از چشم ماموران امنیتی از حصارها و دیوارهای امنیتی می گذرند به درون منطقه می روند و تقریباً هیچ کدام از آنها زنده برنمی گردند.
اما داستان درباره یکی از این مناطق است که محل اصلی آن مشخص نیست ( شاید در کانادا یا آلاسکا باشد ) . یکی از مردمان بومی منطقه با نام ردریک شوهارت ( Redrick Schuhart ) ، زندگی اش را از بیرون آوردن وسایل بیگانگان می گذراند. کتاب چهار بخش اصلی دارد که بخش اول مربوط به دوران جوانی اوست که به عنوان دستیار آزمایشگاه در موسسه بین المللی تحقیق درباره بیگانگان کار می کند. بخش دوم درباره زمانی ست که او پس از حادثه ای از این موسسه بیرون رفته و دوباره به قاچاق از منطقه روی آورده است. در بخش چهارم کتاب که بخش آخر است، ردریک بیش از سی و اندی از عمرش گذشته و حال گویا برای آخرین بار به داخل منطقه می رود. این بار برای پیدا کردن گوی آرزوها! گویی که در شایعه ها گفته شده آرزوهای افراد را می تواند برآورده کند.
wiki: پیک نیک کنار جاده