پیچیدک

لغت نامه دهخدا

پیچیدک. [ دَ ] ( اِ ) پیچیدج. پیچیدق. لوی. فیچیدق. و آن دردی است در شکم که عرب آنرا جساد گوید. ( از تکملةالعین از تاج العروس ). و من گمان میکنم که پیچیدک التواء امعاء است.

پیشنهاد کاربران