( مصدر ) ۱- تاب دادن خماندن. ۲- در نوردیدن التوائ . ۳- ملفوف کردن ملتوی ساختن . ۴- منحرف کردن گردانیدن . ۵- مشکل کردن ( کلامسخن... ) معقد ساختن. ۷- مجعد کردن ( موی ) مرغول ساختن ( زلف ).
entangle (فعل)گیر انداختن، پیچیده کردن، اشفته کردن، گرفتار کردنcomplicate (فعل)پیچیده کردن، بغرنج کردن، پیچیدن