پیچیده دست. [ دَ / دِ دَ ] ( ص مرکب ) که دستی کژ دارد. کسی که دست او را پیچیده باشند و آن کنایه از ناتوان و زبونست. ( آنندراج ) : بدان سست پایان پیچیده دست سکندر چه لشکر تواند شکست.
نظامی.
|| که دستی عضلانی دارد.
فرهنگ فارسی
( صفت )۱- آنکه دستی کج داردکسی که دست او را پیچیده باشند. ۲- دارای دست ناتوان سست دست : بدان سست پایان پیچیده دست سکندر چه لشکر تواند شکست ? ( نظامم ) ۳- آنکه دستی عضلانی و قوی دارد.
پیشنهاد کاربران
پیچیده دست ؛ که دستی کژ دارد. رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.