پیچازی

/piCAzi/

لغت نامه دهخدا

پیچازی. ( ص نسبی ) پچازی. شطرنجی. با نقش خانه های چهارگوش ( پارچه ). خانه خانه چون شطرنج ( جامه ). خانه شطرنجی. بخانه های چهارگوشی نقش شده.

فرهنگ فارسی

پارچهای که بر آن نقش خانه های چهارگوش باشد
( صفت )پارچ. شطرنجیپارچ. خانه خانه چون شطرنج پجازی .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) پارچة شطرنجی ، پارچه ای که طرح آن مانند صفحة شطرنج باشد.

فرهنگ عمید

ویژگی پارچه ای که بر آن نقش خانه های چهارگوش باشد، پارچۀ شطرنجی.

گویش مازنی

/pichaazi/ گونه ای پارچه ی نازک شطرنجی

مترادف ها

checkered (صفت)
متغیر، شطرنجی، پیچازی، دارای تحولات

chequered (صفت)
شطرنجی، پیچازی، دارای تحولات

فارسی به عربی

متقلب

پیشنهاد کاربران

این لغت در کتاب های احمد محمود ( زمین سوخته و داستان شهرما یا داستان یک شهر ) استفاده شده است. همچنین در ص ۵ کتاب مرشد و مارگاریتا ترجمه ی عباس میلانی به کار رفته است. بیشتر به معنای چهارخانه. خانه به خانه و مکعبی معنی شده است.
پیچازی:شطرنجی. خانه خانه ای. چهارخانه ای. نمونه:بقچه پیچازی حمامش را زیر بغل جابجا کرد. ( کلیدر ج ۹ص۲۴۴۶ )
محمدجعفر نقوی
شلوار چهارخانه ای

بپرس