پیچ واپیچ خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) پیچ و واپیچ خوردن. بدین سوی و آن سوی رفتن. بهر سوی جنبان بودن. چون مار سرکوفته بخود پیچیدن. گرد خود برآمدن.
فرهنگ فارسی
( مصدر )۱- پیچناک شدنپیچ بسیار خوردن . ۲- بدین سوی و آن سوی گردیدن بهر سوی جنبان بودن . ۳-بخود پیچیدن ( چون مار سر کوفته ) .