( مصدر ) ۱- پیچ خوردن شکن یافتن بخود پیچیدن : عاشق دیوانه چون خواهد که بیند روی یار زلف او آشفته گشت و پیچ و تابی میزند. ( اسیر لاهیچی ) ۲-غصه خوردن غم خوردن : اهل معنی میزنند از غیرت من پیچ و تاب مصرعی را میکند گر سر و موزون از من است . ( صائب )